معنی غیر قابل حس

حل جدول

غیر قابل حس

نامحسوس

فارسی به عربی

غیر قابل توصیف

غیر قابل للتفسیر


غیر قابل تقلید

غیر قابل للتقلید


غیر قابل تکذیب

غیر قابل للدحض


غیر قابل فسخ

غیر قابل للنقض


غیر قابل تقسیم

غیر قابل للقسمه


غیر قابل عبور

غیر قابل للعبور، منیع


غیر قابل انعطاف

غیر مرن

عربی به فارسی

غیر قابل للقسمة

غیر قابل تقسیم


غیر قابل للدحض

تکذیب ناپذیر , انکار ناپذیر , غیر قابل تکذیب


غیر قابل للعبور

غیر قابل عبور , صعب العبور , بی گدار , نا گذرا


غیر قابل للتفسیر

توضیح ناپذیر , غیر مسلول , غیر قابل توصیف , عریب , مرموز


غیر قابل للنقض

غیر قابل فسخ , لا زم , قطعی


غیر قابل للتقلید

غیر قابل تقلید , بی مانند , بی رقیب , بی نظیر

فرهنگ فارسی هوشیار

غیر قابل تحمل

‎ ناکشیدا ناکشیدنی، گرانجان آدمی بازرگانی بود بسیار مال اما به غایت دشمن روی و گرانجان گرانجان کسی را گویند که حضور و معاشرت و سخن گفتن او بر دیگران سنگین و غیر قابل تحمل باشد

معادل ابجد

غیر قابل حس

1411

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری